دختر کوچولو

ساخت وبلاگ
یه دختر کوچولوی دوست داشتنی دو تا سیب تو دستاش داشت.
 مامانش اومد و با ملایمت و لبخند بهش گفت:عزیزم، می تونی یکی از دو سیبی که تو دستات داری رو به مامانی بدی؟  
 دختره برای چند ثانیه به مامانش نگاه کرد، بعد به یکی از سیبا سریع یه گاز زد، و سپس او یکی سیب رو هم بلا فاصله گاز زد.
 لبخند روی صورت مادر یخ زد و به سختی سعی کرد نا امیدی خودش رو بروز نده...
 سپس دختر کوچولو یکی از سیبا رو به مامانش داد و گفت: مامانی، بفرما. این شیرین تره.

 مهم نیست که تو کی هستی، چقدر با تجربه، و چقدر فکر می کنی دانا و باهوش هستی...همیشه قضاوت رو به تاخیر بیانداز.
 این حق رو به دیگران بدید تا کارهاشونو توضیح بدهند.


دختر کوچولو...
ما را در سایت دختر کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghamkadeali بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 7 آبان 1396 ساعت: 23:36