دختر کوچولو

روزایی که داریش،به نداشتنش فکر کن...به اینکه غر زدنات و قهرایِ الکیت کارو میرسونه به جدایی...جدایی که دست تو رو میگیره میندازه بغلِ یکی که هرچقدرم محرمت باشهمرهم ِزخمای دلت نیست...به جدایی که پرتش میکنه بغلِ یکی دیگه و از اونجایی که اون منطقیه و زود عادت میکنه به همه چی،یه دل نه صد دل عاشقِ اون یکی میشه...همونجور که تو رو بغل میکرده اونم اسیر میکنه بین بازوهاش،همونجور که دوستت دارم میگفته بهت به اونم میگه...روزایی که داریش و غرورت هی رو مغزت راه میره که دیوانه بهش نگو دوستش داری؛به نبودنش فکر کن...به اینکه دیگه گوشاش نیست که بشنوه دوستت دارماتو،به اشکایی که شبای نبودنش میریزی برای دوستت دارمایِ نگفته ای که گلوتو گرفته و داره میکشونه تو رو به مرز خفگی...روزایی که داریش؛وقتی میبینیش،وقتی تارِ مو افتاده رو پیشونیشو دلت ضعف میره برای بوسیدن پیشونیش،وقتی لباش بدجور خوشگل میخنده و ته دلت میخوای بوسش کنی؛نزن تو سرِ دلت،ذوق دلتو کور نکن،عوضش برو بوسش کن...تار موشو،لباشو،صورتشو...بعداً که نداشتیش وجایِ خودش عکساشو بوس کردی میفهمی حسرت واقعی یعنی چی...روزایی که داریش؛وقتی میگه بیا ببینمت،نگو کار دارم،وقت ندارم،امتحاناس مشروط میشم...فقط بگو ساعت چند،کجا...وقتی از دستش بدی؛سر ماه که حقوقت ریخته میشه تو حسابت دق میکنی که چرا نیست تا کل پولتو براش خرج کنی...وقتایی که وقتت آزاده و نیست تا باغ وگ دختر کوچولو...ادامه مطلب

اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکنه میره

دومین کسی که میای دوستش داشته باشیوازتجربه قبلی استفاده کنی تاخوشبختش کنی بدتردلتو

میشکنه ومیره...

بعدش دیگه هیچی برات مهم نیست ..ازاین به بعد میشی اون آدمی که هیچوقت نبودی...

دوست دارم دیگه برات رنگی نداره..اگه یه روز یه ادم واقعی هم باهات دوست بشه تو دلشو میشکنی

تاانتقام خودت ودلتو ازش بگیری...

واونم میره بایکی دیگه

واینطوریه که دل همه ادما میشکنه..!

دختر کوچولو...

عشق یعنی ..........

                                          حتی اگه ...............

    بدونی نمیخوادت....

            بدونی نمیشه.....

اما نتونی ترکش کنی...

                                     نه خودشو!!!!!

                                                                         نه فکرشو!!!!!!!!

دختر کوچولو...

 

خدایا...

  به تو سپردمش...

                                              اما.................

یه روزی...

یه جایی...

                                توبغل یه غریبه

مسته مست...

بدجوری یادمن بندازش..

دختر کوچولو...

شب یلدای من آغاز شد.... نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه..... بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست بی من یلدایت مبارک   دختر کوچولو...ادامه مطلب

 

من نمی‌خواهم کسی بیاید که عقلم را سر جایش

بیاورد و منطقم را بالا ببرد. یا بگوید چگونه بخند و بپوش

و ببین.

چگونه باش و نباش. من فقط دلم می‌خواهد، کسی

بیاید که با او دیوانه ی بهتری باشم .. همین ...

دختر کوچولو...

چند روزیه آدمای زندگیمو مرور میکنم. از اونایی که کمترین صمیمیتو باهاشون داشتم گرفته تا اونایی که خیلی باهاشون صمیمی بودم. اونقد آدم توو زندگیم بود و باهاشون دوست بودم که اگه بخوام همشونو بگم بازم یکیو جا میزارم. بعدش به این فکر کردم که اگه همشون، آ دختر کوچولو...ادامه مطلب

دختر کوچولو...

دختر کوچولو...

یه دختر کوچولوی دوست داشتنی دو تا سیب تو دستاش داشت. مامانش اومد و با ملایمت و لبخند بهش گفت:عزیزم، می تونی یکی از دو سیبی که تو دستات داری رو به مامانی بدی؟   دختره برای چند ثانیه به مامانش نگاه کرد، بعد به یکی از سیبا سریع یه گاز زد، و سپس او یکی س دختر کوچولو...ادامه مطلب